شهدا سال 63 -زندگینامه شهید شکرالله احسانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
پانزدهم مهرماه ۱۳۴۳ در بخش کوهستان شکروئیه داراب، کودکی چشم به جهان گشود که صلابت و سرافرازی کوهها را در وجود خود داشت. خانواده مؤمن و متدین او به شکرانه اینکه خداوند بر آنها منت گذاشته و چنین نعمتی را ارزانی داشته، نام او را شکرالله نهادند. در محیطی مملو از یاد خدا و فضای توحیدی کوهستان، به تربیت وی همت گماشتند. با کمک پدر و مادر دوره دبستان را تا سال سوم، در میان عشایر غیور استان...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
پانزدهم مهرماه ۱۳۴۳ در بخش کوهستان شکروئیه داراب، کودکی چشم به جهان گشود که صلابت و سرافرازی کوهها را در وجود خود داشت. خانواده مؤمن و متدین او به شکرانه اینکه خداوند بر آنها منت گذاشته و چنین نعمتی را ارزانی داشته، نام او را شکرالله نهادند. در محیطی مملو از یاد خدا و فضای توحیدی کوهستان، به تربیت وی همت گماشتند. با کمک پدر و مادر دوره دبستان را تا سال سوم، در میان عشایر غیور استان...
حال و هوای معنوی بچه ها در این مرحله از عملیات والفجر هشت
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر هشت »
یکی از بزرگترین پشتوانههای انگیزهساز در طول هشت سال دفاع مقدس، ارتباط مداوم رزمندگان با حضرت حق و خداوند سبحان بود که از فیض قربش بهرهها میگرفتند و روح و روان خود را تقویت نموده و آماده پیکار خونین با دشمن متجاوز میکردند. اذهان عزیزان ایثارگر رزمنده مملو از چنین روحیات و خاطراتی است که هنوز آرامش دهنده جسم و جان آنان است. در این عملیات هم این روحیه عرفانی و علو روحانی را در این عزیزان شاهدیم....
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر هشت »
یکی از بزرگترین پشتوانههای انگیزهساز در طول هشت سال دفاع مقدس، ارتباط مداوم رزمندگان با حضرت حق و خداوند سبحان بود که از فیض قربش بهرهها میگرفتند و روح و روان خود را تقویت نموده و آماده پیکار خونین با دشمن متجاوز میکردند. اذهان عزیزان ایثارگر رزمنده مملو از چنین روحیات و خاطراتی است که هنوز آرامش دهنده جسم و جان آنان است. در این عملیات هم این روحیه عرفانی و علو روحانی را در این عزیزان شاهدیم....
زندگینامه جانباز علی اصغر محمد علی پور
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
جانباز علی اصغر محمد علیپور فرزند محمود، در تاریخ 7 تیرماه سال 1341 در روستای ماهفرغان از توابع منطقه خیر شهرستان استهبان در یک خانواده با ایمان و متعهد دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیط آرام خانوده سپری کرد و سپس برای آموختن علم و دانش وارد دبستان پروین اعتصامی استهبان شد. پس از گذراندن دوران ابتدایی دوره سه ساله راهنمایی را در مدرسه حدائق استهبان با موفقیت به اتمام رسانید. تحصیلات دوره متوسطه خود...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
جانباز علی اصغر محمد علیپور فرزند محمود، در تاریخ 7 تیرماه سال 1341 در روستای ماهفرغان از توابع منطقه خیر شهرستان استهبان در یک خانواده با ایمان و متعهد دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در محیط آرام خانوده سپری کرد و سپس برای آموختن علم و دانش وارد دبستان پروین اعتصامی استهبان شد. پس از گذراندن دوران ابتدایی دوره سه ساله راهنمایی را در مدرسه حدائق استهبان با موفقیت به اتمام رسانید. تحصیلات دوره متوسطه خود...
زندگینامه جانباز علی شاکر
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
علی شاکر فرزند محمد، در تاریخ 15/8/1344 در روستای لایگردو از توابع شهرستان داراب در خانوادهای کشاورز و مذهبی دیده به جهان گشود. پس از مدتی به اتفاق خانواده به منطقه بنه کلاغی از توابع شهرستان نیریز مهاجرت و در آن جا ساکن شدند. دوره دبستان را در بنهکلاغی گذرانده و دوره راهنمایی را تا کلاس دوم طی و پس از آن از ادامه تحصیل خودداری نمود. تجاوز دشمن بعثی به خاک ایران اسلامی و فرمان امام خمینی(ره)...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
علی شاکر فرزند محمد، در تاریخ 15/8/1344 در روستای لایگردو از توابع شهرستان داراب در خانوادهای کشاورز و مذهبی دیده به جهان گشود. پس از مدتی به اتفاق خانواده به منطقه بنه کلاغی از توابع شهرستان نیریز مهاجرت و در آن جا ساکن شدند. دوره دبستان را در بنهکلاغی گذرانده و دوره راهنمایی را تا کلاس دوم طی و پس از آن از ادامه تحصیل خودداری نمود. تجاوز دشمن بعثی به خاک ایران اسلامی و فرمان امام خمینی(ره)...
دوست ندارم الآن خورده ام
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
یک شب در تپه کدو و در منطقه حاج عمران عراق، آقای جواد مبین پاس بخش بود. دو نفر از برادران اهل گناوه هم نگهبان بودند. آقای مبین رفته بود به آنها سرکشی کند. این دو نفر سرما خورده بودند. از جیبشان دستمال کاغذی بیرون آورده بودند تا استفاده کنند. آنها برای مزاح به آقای مبین تعارف کرده بودند که شما نمی خواهید آقای مبین در تاریکی فکر کرده بود ، بیسکویت است گفته بود خیلی ممنون دوست...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
یک شب در تپه کدو و در منطقه حاج عمران عراق، آقای جواد مبین پاس بخش بود. دو نفر از برادران اهل گناوه هم نگهبان بودند. آقای مبین رفته بود به آنها سرکشی کند. این دو نفر سرما خورده بودند. از جیبشان دستمال کاغذی بیرون آورده بودند تا استفاده کنند. آنها برای مزاح به آقای مبین تعارف کرده بودند که شما نمی خواهید آقای مبین در تاریکی فکر کرده بود ، بیسکویت است گفته بود خیلی ممنون دوست...
قاطر و ماسک ضد گاز شیمیایی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در عملیات والفجر 10، در منطقه خرمال و حلبچه بعثیون کافر مرتبا" گاز شیمیایی میزدند. یکی از برادران تدارکات که مسئولیت رساندن غذا با قاطر به نیروهای مستقر در خط را برعهده داشت، در بین راه بوی گاز شیمیایی را استشمام میکند. بلافاصله ماسک خود را بیرون آورده و روی پوزه قاطر میبندد، همراهان او علت را سئوال میکنند، در پاسخ میگوید: من شیمیایی بشوم طوری نیست، خدا کند این قاطر شیمیایی نشود تا بتواند غذا ها را...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در عملیات والفجر 10، در منطقه خرمال و حلبچه بعثیون کافر مرتبا" گاز شیمیایی میزدند. یکی از برادران تدارکات که مسئولیت رساندن غذا با قاطر به نیروهای مستقر در خط را برعهده داشت، در بین راه بوی گاز شیمیایی را استشمام میکند. بلافاصله ماسک خود را بیرون آورده و روی پوزه قاطر میبندد، همراهان او علت را سئوال میکنند، در پاسخ میگوید: من شیمیایی بشوم طوری نیست، خدا کند این قاطر شیمیایی نشود تا بتواند غذا ها را...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید حسین تاجبخش
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
۱۳۴۷/۱/۱ چلچلهها از راه رسیدند و حسینیان را صلا دادند که حسین دیگری به جمع آنان اضافه شد. خانواده متدین تاجبخش در نیریز به یمن آمدنش خانه را چراغانی کردند و کنار سفره هفتسین خود شاخه گل زیبای تازه شکفته را جای دادند. حسین، تحصیلات ابتدایی را در دبستان ولایت نیریز و راهنمایی را در مدرسه شهید مفتح به پایان برد. سپس به جمع دانشپژوهان هنرستان شهید باهنر پیوست. او که انسانی متواضع، فروتن، دلسوز و شایسته بود...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
۱۳۴۷/۱/۱ چلچلهها از راه رسیدند و حسینیان را صلا دادند که حسین دیگری به جمع آنان اضافه شد. خانواده متدین تاجبخش در نیریز به یمن آمدنش خانه را چراغانی کردند و کنار سفره هفتسین خود شاخه گل زیبای تازه شکفته را جای دادند. حسین، تحصیلات ابتدایی را در دبستان ولایت نیریز و راهنمایی را در مدرسه شهید مفتح به پایان برد. سپس به جمع دانشپژوهان هنرستان شهید باهنر پیوست. او که انسانی متواضع، فروتن، دلسوز و شایسته بود...
نتایج عملیات خیبر
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات خيبر »
- در این عملیات بیش از 23 یکان دشمن از 20% تا 100% منهدم شد. مانند تیپ 56 زرهی دشمن که 100% منهدم شد. - 150 دستگاه تانک و نفربر و 200 دستگاه خودروی دشمن منهدم گردید. - 1140 نفر از نیروهای دشمن اسیر شدند. که تعدادی از آنها مصری، سودانی، مراکشی و سومالیایی بودند. - مجموعاً 1180 کیلومتر از زمینهای منطقه آزاد شد که به ترتیب 1000 کیلومتر مربع در هور، 140 کیلومتر مربع در جزایر و 40 کیلومتر مربع...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات خيبر »
- در این عملیات بیش از 23 یکان دشمن از 20% تا 100% منهدم شد. مانند تیپ 56 زرهی دشمن که 100% منهدم شد. - 150 دستگاه تانک و نفربر و 200 دستگاه خودروی دشمن منهدم گردید. - 1140 نفر از نیروهای دشمن اسیر شدند. که تعدادی از آنها مصری، سودانی، مراکشی و سومالیایی بودند. - مجموعاً 1180 کیلومتر از زمینهای منطقه آزاد شد که به ترتیب 1000 کیلومتر مربع در هور، 140 کیلومتر مربع در جزایر و 40 کیلومتر مربع...
شهدا سال 62 -زندگینامه مفقودالاثر کرامت طهماسبی نگهداری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » مفقود الاثر کرامت طهماسبي نگهداري »
آنان که بیقرار رفتن بودند و بیتاب وصال، فرهادوش در پی شیرین، از هر آنچه تعلق بود، گسسته و جز ره کوی دوست هیچ نمیدیدند و نمیشناختند. کرامت از قبیله این ره پویان بود که ۱۳۴۲/۱۰/۱ در خانوادهای ساده و مذهبی در روستای کوشکک از توابع نیریز چشم به جهان گشود. راه و رسم زیستن را در کنار خانواده فراگرفت و آموختن فنون زندگی، راهی دبستان شد. دوره ابتدایی را در دبستان شهاب کوشکک به پایان رساند و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » مفقود الاثر کرامت طهماسبي نگهداري »
آنان که بیقرار رفتن بودند و بیتاب وصال، فرهادوش در پی شیرین، از هر آنچه تعلق بود، گسسته و جز ره کوی دوست هیچ نمیدیدند و نمیشناختند. کرامت از قبیله این ره پویان بود که ۱۳۴۲/۱۰/۱ در خانوادهای ساده و مذهبی در روستای کوشکک از توابع نیریز چشم به جهان گشود. راه و رسم زیستن را در کنار خانواده فراگرفت و آموختن فنون زندگی، راهی دبستان شد. دوره ابتدایی را در دبستان شهاب کوشکک به پایان رساند و...
قلپ قلپ قمقمه
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در شب عملیات خیبر، اسفندماه 1362، در منطقه پشت دژ بعد از حدود هفت کیلومتر راهپیمائی، نیروهای گردان به پشت میدان مین دشمن میرسند. شهید سعید بیگی رو به آقای جواد مبین کرده و میپرسد: جواد قمقمهات آب دارد؟ جواد در پاسخ میگوید: بله. می گوید: بده تا من کمی بخورم. جواد مبین از او میپرسد. مگر خودت قمقمه نداری؟ سعید در پاسخ جواب میدهد: دارم ولی اگر آب از قمقمه خودم بخورم نصفه میشود و موقعی که...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در شب عملیات خیبر، اسفندماه 1362، در منطقه پشت دژ بعد از حدود هفت کیلومتر راهپیمائی، نیروهای گردان به پشت میدان مین دشمن میرسند. شهید سعید بیگی رو به آقای جواد مبین کرده و میپرسد: جواد قمقمهات آب دارد؟ جواد در پاسخ میگوید: بله. می گوید: بده تا من کمی بخورم. جواد مبین از او میپرسد. مگر خودت قمقمه نداری؟ سعید در پاسخ جواب میدهد: دارم ولی اگر آب از قمقمه خودم بخورم نصفه میشود و موقعی که...